پدر پولدار، پدر بی پول!
- ۰۱/۱۰/۲۱ ، ۱۴:۴۱ ب.ظ
- روزنوشت,
- ۲۰۶ بازدید
رابرت کیوساکی تو فصل اول کتاب پدر پولدار، پدر بی پول به قشنگترین حالت ممکن توضیح میده که چطوری زمانی که برای پول کار میکنی نه چشمت موقعیتهارو میبینه و نه میتونی با درآوردن اون پول به مشکلاتت غلبه کنی! میگه وقتی شما برای پول کار نکنید همه توجهتون به حقوق و حاشه امن سر ماه جمع نیست و تو محیط کارتون به چیزهای دیگه هم اهمیت میدین! برای پول کار نکردن شیوه پولدارهای موفق هست چون اونها میدونن که چقدر این کاغذ پاره میتونه بی اهمیت باشه!
بعد از خوندن فصل یک به این فکر فرو رفتم که چقدر ما آدم ها مسیرمون رو اشتباه میریم و با وجود درآمدی که داریم باز هم عملا هیج دارایی نداریم! پیشنهاد میکنم وقت بذارید و این کتاب رو بخونید..
خواب عجیبی که دیدم ..
- ۰۱/۱۰/۰۳ ، ۱۴:۵۴ ب.ظ
- روزنوشت,
- ۳۷۰ بازدید
تو همین حال و هوای بد با آنفولانزای شدیدی که دو روزه درگیرشم ساعت سه صبح خوابم برد .. تو یه اتاقی بود که کلی جنازه لای کفن داشتن میبردن! کفن ها و جنازهها پوسیده بودن و مشخص بود که خیلی وقته ازز این دنیا رفتن. به صورت تک تکشون نگاه میکردم و از پیر و جوون روی دست به سرعت میرفتن. یه جنازه خیلی تازه و تمیز بود! به صورتش نگاه کردم دیدم یکم کبودی داره فقط! دقتم بیشتر شد و چهره خودم رو دیدم! وحشت همه وجودمو گرفت! نگاهم کرد و گفت من روح توام! بلندش کردم و چسبوندمش به دیوار اتاق! بهش گفتم من اینجا چیکار میکنم گفت تو مردی! دارن میبرنمون! بهش گفتم تو خبر داری؟ من کی مردم؟ میتونی بهم بگی؟ گریهاش گرفت و گفت آره! تو همین دو سه روز آینده میمیری..
از خواب پریدم و نفسم بالا نمیومد! صفحه گوشیمو روشن کردم و یه نگاه بهش انداختم دیدم ساعت چهار صبح! همه این اتفاقات تو یک ساعت افتاده بود! ترسیدم! تعبیر این خواب چی میتونه باشه؟ باید خودم رو آماده رفتن کنم؟

مسعــودکوثــری هستم
طبیب ، مشاور کسب و کار و تبلیغات ، ایده پرداز
درون من مردی عجیب زندگی می کند که هیچ گاه سر از کارهایش در نمیآورم. گاهی غیر قابل کنترل و ناشناختنی و گاهی بشدت رام و دست یافتنی است. دارم تمام تلاشم را می کنم که این مرد را کشفش کنم. راستی، من میم صدایش میکنم. اول اسم خودم و باید اعتراف کنم که عاشق این معمای درونم هستم وگرنه تمام زار و زندگیام را بهم نمیریختم که بشناسمش ...
موضوعات
بایگانی
مطالب گذشته
- سانتی مانتالیسم! که چی!؟
- پدر پولدار، پدر بی پول!
- خواب عجیبی که دیدم ..
- روزی که خدا رو لمس کردم ..
- در تاریکیهای این روزها ..
- یک مکالمه ساده ولی دلنشین!
- معرفی کتاب؛ فرار از اردوگاه چهارده
- اساتید پکیج فروش منتظر شماییم!
- کفشهای بالدار بابا ..
- برای یک زندگی معمولی ..
- بالاخره استخدام کردیم ولی ...
- درسهایی از انقلاب رومانی!
- همه چیز بود، جز پای رفتنم ..
- نیروی کار؟ گشتم نبود نگرد نیست!
- با خدا معامله کردم!
مهدیار پردیس گفتــه :
لذتبخشترین بخش زندگیم همینه که ...هوپ ... گفتــه :
کاملا موافقم باهاتون، هنوز که ...حدیث ملاحسینی گفتــه :
برخی با فیس و افاده زندگیشون رو ...mehraban 75 گفتــه :
اول متن منو یاد رمان ها می اندازه قلم خوبی داریدویــ ـانا گفتــه :
حرف حق!عارفه صاد گفتــه :
خیلی خوب گفتید خصوصا همون قسمت که ...parvaneh mohajer گفتــه :
سلام معمولا خواب، حالو احوالات ...نیلوفر توکلی گفتــه :
یادمه استادی داشتم که اهل نصیت ...سهیلا گفتــه :
من خوندم چندسال پیش، اما برام کارایی نداشت.نسرین ⠀ گفتــه :
به نظرت تو اقتصاد مریض ایران هم چنین راهکاری جواب میده؟