رو در رو شدن با سارق موبایلم!
- ۰۱/۰۵/۲۹ ، ۱۵:۴۲ ب.ظ
- روزنوشت,
- ۴۵۲ بازدید
اگر در جریان نیستید روز 26 تیرماه وسط ترافیک اتوبان همت، ساعت 21:40 دقیقه با درگیری و زد و خورد گوشی من به سرقت رفت و امروز بعد از پیگیری های یک ماهه با تماس کلانتری مراجعه کردم و با دوتا بچه 16 ساله افغانی و ایرانی مواجه شدم! انتظارم از اون خشونتی که دیده بودم خیلی بیشتر از این حرفا بود! لاغر، استخونی و قد کوتاه با قیافه های معمولی که تکیه داده بودن به دیوار و حسابی کتک خورده بودن! روشون رو برگردوندن و با من چشم تو چشم شدن اون لحظه دوست داشتم تمام ناراحتی ها و ضرر مالی که خوردم رو مشت کنم تو صورتشون ولی نتونستم. مشغول نوشتن شکایت نامه برای ارسال به دادگاه شدم و مامور کلانتری هم مشغول چک کردن گوشی دوتا سارق. آروم آروم داشتن شاکی ها میومدن واسه تشکیل پرونده و سارقین هم مشغول گریه که ببخشید. نمیدونستم چی بگم! فقط بهشون خیره شده بودم! چند سالشون بود مگه؟ هیچ صدایی رو از اطرافم نمیشنیدم تا سروان پرونده صدام کرد. گفت سرقت گوشی تو کار همین ها بوده و همزمان به ورود هر شاکی یه کتک درست و حسابی این دوتارو میزد. از جاشون بلندشون میکرد و میزد تو سر و صورتشون و میگفت بلایی به سرتون بیارم که اسم ننه باباتونو یادتون بره. ساعت 2 که من کارهامو بکنم تا شب در خدمت شما هستم. گریه میکردن و سر و صورت کبودشون رو میمالیدن تا دردش آروم بشه..
لحظه عجیبی بود برام! نه توان اینو داشتم که نفرت و ناراحتیمو سرشون خالی کنم و نه میتونستم از آسیبی که بهم زدن چشم پوشی کنم! نمیدونستم واقعا به این روز فکر نکرده بودن یا بهشون یاد داده بودن وقتی گیر افتادین چیکار کنین! همه این دوگانگی ها برام حس عجیبی داشت و یه سوال مهم تو ذهنم بود! من که چهرشون رو درست ندیدم و خودشون هم اصرار دارن که ما گوشی این آقارو نزدیم، پس چرا دارم فرم شکایت رو پر میکنم! نکنه فقط خواستن منو راضی کنن و فقط خواستن بگن ما دزدهارو میگیریم و از نظرشون دزد با دزد فرقی نداره و میشه همه چیز رو ریخت سرشون! همین ها از صبحی که از کلانتری برگشتم داره مغز منو میخوره! نکنه من دارم شکایت از کسی میکنم که با وجود دزد بودن دزد گوشی من نیست! کاش بدونم باید چیکار کنم!
تا الان [ ۹ ] نفر برای این نوشته من اظهار نظر کردن ..
چقدر این پست دردناکه .. هم ب خاطر اتفاقی ک برای شما افتاده و ضرری ک بهتون وارد شده هم ب خاطر اون دوتا بچه ...
چی ب سرشون اومده ک تو این سن جای اینکه سر درس و مشق و شیطنتای نوجوونیشون باشن دنبال خلاف افتادن ؟ الان کارشون دزدیه وای ب حال آیندشون ... تعجب میکنم از کار اون افسر پلیس .. الان با کتک زدن و تحقیر کردن اینا ادب میشن ؟! ی جایی ی روزی ی پدر و مادر وظیفه پدر و مادریشون درست انجام ندادن و نتیجش شده بچه هایی ک هم خودشون آسیب دیدن هم ب مردم ضرر میزنن ... و این سیکل معیوب مدام داره تکرار میشه ... پدر و مادر سمی ... بچه اسیب دیده .. خلاف های کوچیک .. خلاف های بزرگ و در نهایت جرم و جنایت ..
راه حل مسئولینشم احتمالا کتک زدن این بچه هاس :) ... لعنت ب این جامعه

سوال مهمیه واقعا.
جوری که نوشتین دل من هم سوخت براشون.

چه حس بدیه. هم ضرر مالی کردی و هم عذاب وجدان بابت چیزی که درش مقصر نیستی :(

سلام.دپران خدمتمو توی کلانتری بودم.شده بود ک یه سارقی دستگیر شه و هر چی سرقت بود تو اون دوره زمانی به پای اون نوشته شه.واقعا نمیشه گفت دزد گوشی شما همین دو نفر بودن یا ن.مگ اینکه خودتون شناسایی کنین

چقدر بد...
گوشیت پیدا شد؟ اطلاعاتش؟


مسعــودکوثــری هستم
طبیب ، مشاور کسب و کار و تبلیغات ، ایده پرداز
درون من مردی عجیب زندگی می کند که هیچ گاه سر از کارهایش در نمیآورم. گاهی غیر قابل کنترل و ناشناختنی و گاهی بشدت رام و دست یافتنی است. دارم تمام تلاشم را می کنم که این مرد را کشفش کنم. راستی، من میم صدایش میکنم. اول اسم خودم و باید اعتراف کنم که عاشق این معمای درونم هستم وگرنه تمام زار و زندگیام را بهم نمیریختم که بشناسمش ...
موضوعات
بایگانی
مطالب گذشته
- سانتی مانتالیسم! که چی!؟
- پدر پولدار، پدر بی پول!
- خواب عجیبی که دیدم ..
- روزی که خدا رو لمس کردم ..
- در تاریکیهای این روزها ..
- یک مکالمه ساده ولی دلنشین!
- معرفی کتاب؛ فرار از اردوگاه چهارده
- اساتید پکیج فروش منتظر شماییم!
- کفشهای بالدار بابا ..
- برای یک زندگی معمولی ..
- بالاخره استخدام کردیم ولی ...
- درسهایی از انقلاب رومانی!
- همه چیز بود، جز پای رفتنم ..
- نیروی کار؟ گشتم نبود نگرد نیست!
- با خدا معامله کردم!
آخرین نظرات شما
-
مهدیار پردیس گفتــه :
لذتبخشترین بخش زندگیم همینه که ... -
هوپ ... گفتــه :
کاملا موافقم باهاتون، هنوز که ... -
حدیث ملاحسینی گفتــه :
برخی با فیس و افاده زندگیشون رو ... -
mehraban 75 گفتــه :
اول متن منو یاد رمان ها می اندازه قلم خوبی دارید -
ویــ ـانا گفتــه :
حرف حق! -
عارفه صاد گفتــه :
خیلی خوب گفتید خصوصا همون قسمت که ... -
parvaneh mohajer گفتــه :
سلام معمولا خواب، حالو احوالات ... -
نیلوفر توکلی گفتــه :
یادمه استادی داشتم که اهل نصیت ... -
سهیلا گفتــه :
من خوندم چندسال پیش، اما برام کارایی نداشت. -
نسرین ⠀ گفتــه :
به نظرت تو اقتصاد مریض ایران هم چنین راهکاری جواب میده؟
چقدر دردناک بود این پست ... هم ب خاطر ضرر مالی ک ب شما زده شده و هم وضعیت این دوتا بچه ... چ بلایی سرشون اومده ک تو این سن و سال ب جای اینکه درگیر درس و مشق و شیطنت های نوجوونی باشن درگیر دزدی و ضرر زدن ب بقیه مردمن ... الان کارشون دزدیه خدا ب داد چند سال بعدشون برسه ... اون مامور پلیس شعورش نمیرسه اینا خودشون بچن و اسیب دیدن ؟ با کتک زدن این دوتا ادب میشن ؟! ی جایی ی پدر و مادر ی زمانی اون طور ک باید وظیفه پدر و مادریشون انجام ندادن و ب بچشون اسیب زدن ... حالا همون بچه ها ب بقیه اسیب میزنن ... همه جرم و جنایتا تو همین چرخه هی تکرار میشه ... حقیقتش واقعا دلم ب حال این بچه ها سوخت .... کم نیستن اینجور بچه ها ... و سخت نیست حدس زدن آیندشون ...