سانتی مانتالیسم! که چی!؟
- ۰۱/۱۱/۰۸ ، ۱۵:۲۰ ب.ظ
- روزنوشت,
- ۶۰۲ بازدید
موکا یا آمریکانو؟ کدوم کافه؟ چه اهمیتی داره؟ چایی دوست دارم! اشکالش کجاست؟ نه متاسفانه سردر نمیارم! من نمیدونم قهوه خوب چیه و دستگاهشم تو خونه ندارم! طعم تلخشو دوست ندارم و پول بابتش نمیدم! کجاش عجیب بود؟ من هنوز فرق قهوههارو با هم نمیدونم و حتی چندبار بیشتر تو زندگیم نخریدم اونم واسه رفیقام بوده! چرا اصلا اینقدر سخت؟ من هنوز نمیفهمم اشکالش چیه! چرا اینقدر همیشه سعی داریم سانتی مانتالش کنیم؟ چرا سعی داریم نقش آدمی رو بازی کنیم که فرسنگها با خود واقعیمون فاصله داره؟ من از کوچکترین چیزش مثال زدم براتون! من تا حالا سوشی نخوردم و نمردم! از بیان نخوردنش هم نمردم! چون نخوردم و دلیلی منطقیتر از این وجود نداره! من ماشین ایرانی سوار میشم چون نمیتونم هزینه کنم برای ماشین خارجی و اگر هم بتونم تو این اوضاع اقتصادی منطقی نمیدونمش!
از من سی و چند سال این نصیحت رو داشته باشید که همیشه خودتون باشید! خودتون نبودن یه وقتایی برخلاف چیزی که فکر میکنید یک روزی تو ذوق دیگران خواهد زد..
تا الان [ ۸ ] نفر برای این نوشته من اظهار نظر کردن ..
برخی با فیس و افاده زندگیشون رو پیش میبرن. با فیس و افاده غذا میخورن، میخوابن، تحصیل میکنن، کار میکنن، ازدواج میکنن، بچهدار میشن و میمیرن.
خوبیش اینه که یه روزی این ماسک دروغینی که با همین ادا و اطوارهای برای خودشون ساختن از صورتشون میفته و درون پوچشون خودش رو نشون میده.

کاملا موافقم باهاتون، هنوز که هنوزه نمیتونم طعم تلخ قهوه رو تحمل کنم، فقط واسه اینکه خواب از سرم بپره آروم آروم خودم رو به مزه کاپوچینو و لته شیرین عادت دادم. سوشی هم یک بار یکم پختهش رو چشیدم و دیگه هیچ وقت امتحان نمیکنم. چهکاریه خودمون رو مجبور کنیم عین بقیه زندگی کنیم که چی بشه؟

لذتبخشترین بخش زندگیم همینه که یک عمره «خودمم» و هر چی میگذره بیشتر هم به این «خودم» بودنه اصرار میورزم! مگه پادگانه که همه بخوایم یک شکل و رنگ لباس بپوشیم و موها و کارامون هم عین همدیگه باشه؟ حتی تو پادگانش هم هیچ دو تا سربازی مثل هم کار نمیکنن و اندازهٔ لباساشون فرق داره!

یعنی پست خیلی خوبی بود؛ از اونجایی که ایموجی لایک توی ایران تا حدودی فحش حساب میشه، معمولا بهجاش از این ایموجی استفاده میکنم.
ولی منظورم این بود که دمت گرم بابت این پست.

مسعــودکوثــری هستم
طبیب ، مشاور کسب و کار و تبلیغات ، ایده پرداز
موضوعات
بایگانی
مطالب گذشته
- چشمهاش، چشمهاش و چشمهاش ..
- درسهایی که از توماس شلبی گرفتم!
- شهریور و نگرانیهای پیش رو ..
- کاش دستم میرسید به خوشحالیش ..
- علاقههای ما از کجا اومدن ؟!
- امان از انسان مذهبی از نوع جاهل !
- کهن الگوها یا آرکتایپ در روانشناسی یونگ
- به بهانه سی و چندمین زادروزم ..
- نسخه جمعی روانشناسان محترم !
- بوسه بر چشم هایت میزنم مادر ...
- چیزی از لانگ کووید میدونید ؟
- آقایون فرمودن اینترنت طبقاتی میخوایم !
- حمله قلبی ساعت 2 بامداد !
- برای صابر راستی کردار عزیز ..
- گریه با طعم رزومه و استخدام !
آخرین نظرات شما
-
هوپ ... گفتــه :
عزیز چشم قشنگ... متوجه میشد نور رنگی چطوریه؟ -
Ronia گفتــه :
اخه چرااین دنیا اینقدر درد داره 🥺 -
امیررضا ... گفتــه :
میدونی، این روزا که صحبت های آدما ... -
مهدیار (مترسک) گفتــه :
یاد همکلاسی نابینام افتادم، چقدر ... -
Rahena . گفتــه :
خط آخر : «هر چیزی که بدان مغروری ... -
طیبه گفتــه :
سالها پیش دیدمش و همونطور که ... -
Ronia گفتــه :
دست بالادست زیاد هست .اگه کسی به ... -
Ronia گفتــه :
روزتون خیلی خیلی مبارک دکترررر -
خانم خوشبخت گفتــه :
مگه 25 شهریور چه خبره که قراره این اتفاقات بیوفته؟ -
Ronia گفتــه :
الهی آمین
خیلی خوب گفتید خصوصا همون قسمت که یه عده از انجام ندادن یه کاری نمی میرن اما از اینکه بگن انجامش ندادن میمیرن.